از پنجره روزگار به درخت عمر که مینگرم / خوش تر از یاد خداوند ثمری نیست . . .
.
.
.
خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز
با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم ببخش . . .
.
.
.
خدایا برمن مهر کردن را عطا کن / مهر و محبت خود رحمتت را عطا کن
خدایا مرگ را خود خواهم آموخت / بر من زیستن در خانه ات را عطا کن . . .
.
.
.
صحبتی شد که خدا باب نجاتی بفرست
تلخی ذائقه را شاخه نباتی بفرست
میرسد با علم سبز، امامت بر دوش
از چه خاموش نشستی صلواتی بفرست . . .
.
.
.
خدایا
دستم به آسمانت نمی رسد
اما تو که دستت به زمین می رسد
“بلندم کن “
.
.
.
ما که از ترس خدا او را عبادت می کنیم / بر تعصب های خود یک عمر عادت می کنیم
هر نمازی با خودش تجدید بیعت کرده و / ساعتی دیگر به او راحت خیانت می کنیم
ما که مغروریم ازاینکه مسلمان زاده ایم / با طلبکاری ، تقاضای شفاعت می کنیم
التماس دعا
.
.
.
خدایا به من تلاش در شکست، صبر درنومیدی، رفتن بی همراه
فداکاری در سکوت،خدمت بی نان، مناعت بی غرور، عشق بی هوس و
دوست داشتن بی آنکه دوست بداند روزی کن
.
.
.
چه زیبا خالقی دارم
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا، با آنکه میداند گنه کارم . . .
.
.
.
خدا مطلق است ، بی جهت است. این تویی که در برابر او جهت می گیری
(شریعتی)
ادامه مطلب …
ادامه مطلب ...